به من بگو کجا به خنده می رسیم
حالا که زندگی تکرار ماتمه
همه هراس من از اینه که چرا
هنوز توی نگات یه بغض مبهمه
با تو دقیقه هام به گریه می گذرن
رو ظلمت شبم پنجره ای بذار
توی کدوم غروب پناه من می شی
وقتی که گم شدن تو دست انتظار
به من بگو کجا به خنده می رسیم
دستات تجسم عشق و نوازشه
که تو نهایت آرامش منی
از سقف سرد شب ، روشنی می چکه
نگاهم که می کنی ، لبخند که می زنی
به من بگو کجا به خنده می رسیم
احساس داشتنت شیرینه و غریب
پیش تو حتی از ابرا سبک ترم
اون لحظه که نگات خیره ست به آسمون
می تونم از خودم ، از گریه بگذرم
به من بگو کجا به خنده می رسیم
|