نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





چه آرام بودم در آغوش تو

چه آرام بودم در آغوش تو

خود را از هر چه غم بود با آغوش تو گم میشد

چه آرام بود حس تو در آغوش تو

وقتی تمام وجودم در نبود تو میلرزید

چه آرام در آغوش تو میشد حس خوشبختی را فهمید

حس دوست داشتن حس خوب عاشقی

یاد آنروز که از ناله شب دلگیر بودم و آغوش تو

تنها پناهگاهی بود برای تسکینم

اشک چشمانم با بوسه های تو جاری میشد

آه دلتنگی.....

تا به کی بر خود نقاب خوشبختی باید زد تا به کی....

من در آغوش گرم تو خوشبخت ترین بودم....

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:9 | |







غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

 

یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

 

بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

 

اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار

 

زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

 

رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

 

آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

 

اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

 

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

 

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

 

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

 

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

 

پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی

 

تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی

 

داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن

 

رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون

 

تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

 

منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق

 

نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

 

تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

 

عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

 

گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک

 

نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

 

شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

 

و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

 

پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

 

اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

 

بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم

 

ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

 

روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد

 

بـه خـدا نـمــیـری از یاد


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:42 | |







به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد

به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد

عجب از محبت من كه در او اثر ندارد

 


غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد 

 

 
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی

می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی 

 

 
می رسد روزی که تنها در کنار قبر من

شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:39 | |







غارت

من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام

 

چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم

 

یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است

 

میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:35 | |







نه تو می مانی نه اندوه

1270164309 سری برتر عکسهای گرافیکی و عاشقانه

نه تو می مانی نه اندوه

ونه هیچیک از مردم این ابادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم!

وبه کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت

غصه هم میگذرد...

انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند....

لحظه ها عریانند!

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز.....


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:49 | |







 

 

            امروز محکمتر مرا در آغوش مهرِ خود بگیر    

چون که من  امروز محتاج تر از دیروزم

بگذار که حس کنم تو را

بگذار در ثانیه های تو قدم زنم

کنارِ تو...

کنارِ خنده های دلنشینِ تو ...

کنارِ مهربانیت...

خود را رها کنم...

امروز مرا محکم تر در آغوشِ مهرِ خود بگیر

تا که قلبم ..

از سرمایِ این دوری  قندیل نزند

تا گرم شود دلم  از وجودِ نازنینِ تو

یک جایی ... آن دورها ... تو هستی

همین مرا بس است که بدانم یکی مثلِ تو وجود دارد زیرِ سقفِ آسمان

یکی مثلِ تو ..

یادم را نفس نفس راه می دهد در درونِ خود

یکی مثلِ تو ..

با همه ی حسی که در قلبش دارد عاشقِ من است

همین برای من کافیست که بدانم

  یکی مثلِ تو...

اینگونه بی ریا می خواهدمرا....

http://marshal-modern.ir/Archive/2012/2/13/375539_275515672501732_171883949531572_763314_384016740_n.jpg
 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:46 | |







گفتم

گفتم

   گفتم شاید ندیدنت از خاطرم دورت کنه

        دیدم ندیدنت فقط می تونه که کورم کنه

      گفتم صداتو نشنوم که از یادم بری

     دیدم تو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری

    ندیدن و نشندیدنت غشقتو از دلم نبرد

   فقط دونستم بی تو دل پر پر شد و گم شد و مرد


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:44 | |







سلام

سلام به تو که چشمهای پر از اشکم را که روی مژه هایم بی قراری می کند به یاد تو روی هم میگذارم

سلام به تو که تاریخ آمدنت را به یاد دارم اما تاریخ رفتنت را هزاران بار خط زده ام تا فراموش کنم که از تو دورم

سلام به تو که آنقدر با منی که هر وقت دست روی قلبم میگذارم حضور تو را احساس میکنم

سلام به تو که بدون تو تمام لحظه های خوب برایم عمر حباب را دارند

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:16 | |







زیباست این زندگی با تو فقط با تو !!

زیباست این زندگی با تو  فقط با تو !!

زیباست لحظه های عاشقی باتو تنها در کنار تو!!

زیباست لحظه غروب باتو فقط به یاد تو!!

آن لحظه که با تو هستم بهترین لحظه زندگیم است که دلم

نمی خواهد آن لحظه بگذرد!!!!!!

دلم می خواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچ گاه به

پایان نرسد!

زیباست این زندگی در کنار تو وبا عشق تو!!

زیباست آن لحظه ای که زیر باران قدم میزدیم یاباتو یابه یاد تو!!

این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو وعاشق تو هستم!

این لحظه ها عاشقانه تراز همیشه میگذرد چون با تو و به یاد تو هستم!

خوشبخت هست این قلب عاشق من چون تنها تورا دوست دارد!!1

تنه اتو را   فقط تو را   با تو می ماند   عاشقانه می ماند   و هیچگاه

تو را تنها نمی گذارد!!!!

میگویم دوستت دارم   چون لایق دوست داشتنی  فقط تو لایق این

عشق بی پایان منی!

می گویم با تو می مانم    عاشق تر از همیشه   فقط با تو

چون تنها تو سر پناه این قلب عاشق منی!!!!!

عشق منو تو ماندگار است تا ابد برای همیشه فقط با هم

تنها در کنار هم!

زیباست کلام عشق شیرین است لحظه های با تو بودن

فقط باتو و آن قلب مهربان تو!!!

عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند

یک عشق ابدی بی پایان!!!!!!!!!

لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست فقط با تو وبه عشق تو!


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:17 | |







عشقی که بهم دادی یه قلب کاغذی بود

عشقی که بهم دادی یه قلب کاغذی بود
نگاهت از روی عشق به من نبود
حرفای تو همشون دروغ بچه گونه بود
گریه های تو از ته دلت نبود
عشق من واسه تو بازیچه بود
توی اون دل بزرگت جایی واسه من نبود
عشقی که ازش می گفتی یه عشق کهنه بود
گلایی که برام می چیدی از باغ دلت نبود
عشق من واسه تو بهونه بود
دستای تو به گرمی دلت نبود
غروب من آرزوی ته دل تو بود
طلوع من واسه تو شادی نبود

[+] نوشته شده توسط حجت در 9:15 | |







مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !

مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند......................


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:14 | |







یکنفر در همین نزدیکی ها

یکنفر در همین نزدیکی ها


چیزی


به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است...


خیالت راحت باشد...

آرام  چشمهایت را ببند...

یکنفر برای همه نگرانی هایت  بیدار است...

یکنفر که از همه زیبایهای دنیا

تنها تو را باور دارد ...

Picture Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:8 | |







نیمکت چوبی آن خیابان بلند...

نیمکت چوبی آن خیابان بلند...

من و تو و انبساط رویا...

یادت هست..؟

باران هم به پای بی پروایی اولین نگاهت نمیرسید...  

میگفتی از نگاهم میخوانی...

که امروز هوای دلم ابریست یا آفتابی..!

کوچه بی چراغ اولین دیدار...

یادت هست..؟

باز هم پاییز.....

باز هم همان کوچه...

یادت هست..؟

میدانم...

یادت نیست..!

اما...

من خوب یادم مانده است..!

آن روز را در دفترم زرد نوشته ام..!

زرد نوشته ام تا برگهای زرد پاییزی شاهد باشند...

شاهد حرفهایی که ای کاش آنها را نمیشنیدم...!

میگفتی صدای مرا از دور...

در خشم و مهربانی...

در دلتنگی و خستگی...

از میان هزار همهمه دنیا...

یکه و تنها میشناسی..!

میگفتی هر نجوای کوچکم...

برایت یک خاطره است..!

میگفتی امروز باران فقط برای من و تو میبارد...

یادت هست..؟

ای کاش دیگر هیچ وقت باران نمیبارید..!

ای کاش پاییز تکرار نمیشد...

حرفهایت خوب یادم مانده است...

میگفتی مرا تنها به کسی هدیه میدهی،

که از من عاشق تر باشد و...

از من برای تو مهربانتر...

آه...

 تو را از معصومیت گل مریم هم دوست تر میداشتم..!

اما...

تو در اوج ناباوری...

مرا با دنیایی از حسرت به "تنهایی" هدیه دادی..!

هنوز هم مات و مبهوتم..!

به راستی او از تو عاشق تر و مهربانتر است برای من..!؟

میدانم...

من دیر رسیدم...

خیلی دیر..!

دیگر روزها برایم تکراری شده اند...

روزهایی که تورا نمیبینم...

بگذار بی ادعا اقرار کنم...

هنوز هم هر روز دلم برایت تنگ میشود...

آرزوی خفته ام...

باز هم پاییز و...

باز هم فاصله بین من و تو...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:51 | |







من به تو فكر مي كنم، با همه ي بهانه ها

من به تو فكر مي كنم، با همه ي بهانه ها

آه كه فارغي تو از، اين همه عاشقانه ها

 

هم نفس ستاره ها، آه كشيده ام تو را

شيشه شب كدر شد از ، آه من و ترانه ها

 

صبح كه آفتاب چون، كودك شوخ خنده رو

مي دود از كناره ها، مي پرد از كرانه ها

 

شب كه سوار مي شود، ماه به دوش ابرها

ماه كه دارد از رخ روشن تو نشانه ها

 

هر چه ستاره ديده اي، هر چه نفس كشيده اي

من به تو فكر كرده ام، با همه ي بهانه ها

 

کارت پستال درخواستی طراحان

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:48 | |







گل نهان همیشه بهار من برگرد

کارت پستال درخواستی طراحان

 

گل نهان همیشه بهار من برگرد

سکوت روشن شبهای تار من برگرد!

تو کرشمه و چشم خمار ودر عوضش

تمام هستی و دارو ندار من برگرد!

میان گردو غبار گمان ترک برداشت

فسیل باور و ایل و تبار من برگرد!

طنابهای زمین دور گردنم پوسید

وموریانه زده چوب دار من برگرد!

کجاست شط دو تار نگاه مشرقی ات

که پینه بسته گلوی سه تار من برگرد!

بیا به یاری این پای ناتوان افسوس

پر از گناه شده کوله بار من برگرد!

بکوب بر دف و با رقص تیغ عریانت

بچرخ دور جنون مدار من برگرد

شهید کن عطشم را شتاب کن شیدا

به سر رسیده دگر انتظار من بر گرد!


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:46 | |







زمان بدون تو مشتی ملال خوهد شد

زمان بدون تو مشتی ملال خوهد شد

جهان تجسم یک احتمال خواهد شد

برای چشم به راهانت ای سوار سپید!

در انتظار تو هر لحظه سال خواهد شد

اگر غروب نگاهت همیشگی باشد

دلیل ماندن و بودن سوال خواهد شد

پس از طلوع تو خفاش شوم تاریکی

در اوج حوصله آشفته حال خواهد شد

اگر کبوتر صلح تو بال بگشاید

زمان مرگِ هر آنچه جدال خواهد شد

همینکه راوی قصه به آمدن برسد

غراب دلهره ها نیز لال خواهد شد

و آب های گل آلود هم یقین دارم

به یمن آمدن تو زلال خواهد شد

 

کارت پستال درخواستی طراحان

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:44 | |







تو آنجا ٬ من اینجا

کارت پستال درخواستی طراحان

تو آنجا ٬ من اینجا

تو آنجا من اینجا

اسیر و پای در بند

تو آنجا من ابنجا

دو مجنون و گرفتار

دو در ظاهر سلامت

ولی در سینه بیمار

تو آنجا

مرا می جویی اما جز هوا نیست

به جای پیکر من در بر تو

به نرمی می گشایی شعرهایم

که پیچد عطر من در بستر تو

صدای پای من می آید از دور

که پر می گیرم از هر جا به سویت

تو می بینی نگاه خسته ام را

که می لغزد به رویت

ولی افسوس ای دوست

خیالست

من آنجا در کنار تو محالست

تو آنجا من اینجا

من اینجا در دل جمع

ولی محزون و تنها

از این عالم ترا می خواهم و بس

تو را دیوانه ی عشق

ترا بیگانه از هر آشنایی

ترا می خواهم و خندیدنت را

ز شوق دیدنم لرزیدنت را

ولی افسوس ای دوست

تو آنجا

من اینجا در دل جمع

در امیدی محالم

تمام آنچه می خواهم محالست

خیالست....


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:43 | |







آه ای رفیق

" کارت پستال درخواستی طراحان "

آه ای رفیق
آه ای رفیق
از چه فراموش کرده ای
آه ای رفیق
آن را که نقد هستی خود پاک باخته
آن را که غم خریده و شادی فروخته
آن را که چون شراره به یک لحظه سوخته
اما به حال سوخته یک عمر ساخته
آه ای رفیق
آه ای رفیق
نان گرم سفره ام را با تو قسمت کردم ای دوست
هر چه بود از من گرفتی غیر اه سردم ای دوست
دشمن من بودی ای رفیق رهم
دشمن این قلب پاک و بی گنهم
نام تو فانوس هر مسافر شب
از چه نتابیدی بر شب سیهم
آه ای رفیق
آه ای رفیق

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:36 | |







چی می شد

چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده چرا که دیروز ما وقت نکردیم ازش تشکر کنیم .
چی می شد دیگه هرگز شکوفا شدن گلی رو نمی دیدیم چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم .
چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم.
چی می شد اگه خدا امروز به حرفهامون گوش نمی داد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم .
چی می شد اگه خدا خواسته هامونو بی پاسخ می گذاشت چون فراموشش کردیم .

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:32 | |







مرا دریاب

مرا دریاب

تو ای تنهاترین شاهد
تو ای تنها در این دنیا و هر دنیا
بجز تو آشنایی من نمی‌یابم
بجز تو تكیه‌گاه و همزبانی من نمی‌خواهم
مرا دریاب
تو میدانی كه من آرام و دلپاكم
و میدانی كه قلبم جز به عشق تو
و نام تو
و یاد تو
نخواهد زد
و می‌دانی كه من ناخوانده مهمانی در این ظلمت‌سرا هستم

مرا دریاب
كه من تنهاترین تنهای بی‌سامان این شهرم
مرا بنگر.. مرا دریاب
قسم به راز چشمانم
به‌ اقیانوس بی‌پایان رویایم
به رنگ زرد به رنگ بی‌وفایی‌ها
به عشق پاك
به ایمانم
به چین صورت مادر

به دست خسته‌ی بابا
به آه سرد تنهایی
به قلب مرده‌ی زاغان
به درد كهنه‌ی زندان
به اشك حسرت روحم
به راز سر به مُهر سینه‌ی اسبم
اگر دستم بگیری و
از این زندان رها سازی
برایت عاشقانه شعر خواهم گفت
همین یك قلب پاكم را
و روح بی‌قرارم را كه زندانی‌ست
به تو ای مهربان تقدیم خواهم كرد
مرا از غربت زندان رها گردان
نگاه بی‌پناهم بر در زندان تنهایی روح خسته‌ام خشكید
مرا دریاب
مرا دریاب كه غمگینم..؛

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:28 | |







وقتی کسی را دوست دارید

 

وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .
وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .
وقتی کسی را دوست دارید ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیا ست .
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .
وقتی کسی را دوست دارید ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .
وقتی کسی را دوست دارید ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .
وقتی کسی را دوست دارید ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .
وقتی کسی را دوست دارید ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .
وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .
وقتی کسی را دوست دارید ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .
وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .
وقتی کسی را دوست دارید ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .
وقتی کسی را دوست دارید ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .
وقتی کسی را دوست دارید ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .
وقتی کسی را دوست دارید ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .
وقتی کسی را دوست دارید ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .
وقتی کسی را دوست دارید ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .
به راستی دوست داشتن چه زیباست

دختر.دختران زیبا.دخترای ناز


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:56 | |







عشق تو مرا به کجا برده

عشق تو مرا به کجا برده
تا به حال اینجا را ندیده بودم ،
دنیاییست شبیه آرزوها، رویاییست مثل آن روزها
روزهایی که من بودم و تنهایی ، همیشه فکر میکردم دیگر تا ابد من و دلم تنهاییم
عشق تو مرا به چه حالی انداخته ، این نوا، همان نواییست که عشق برای ما نواخته
روزها میگذشت و عاشق نمیشدم ، همه رفتند و آمدند و من اسیر این و آن نمیشدم
اما.....آن روزی که تو آمدی ...
 
چه کردی با من، که اینک حال من اینگونه است ، دل من بی قرار یک لحظه در کنار تو بودن است
چه کردی با دل من که اینک هوای دلم ، هوای دلتنگیست ، کار هر روز و هر شب من بی قراریست
یک لحظه به بی تو بودن فکر کنم عاقبتش گریه و زاریست
بدجور مرا به رویاها برده ای ، مرا از این رویا بیدار نکن ، حالا که عاشقم کردی، مرا دوباره با تنهایی آشنا نکن
قدم گذاشته ام در دنیایی دیگر ،این تنها ،عشق تو است که توانسته قلب مرا دربرگیرد
تویی که توانستی مرا دیوانه ی چشمهای زیبایت کنی
تویی که توانستی مرا ، این دل تنهای مرا ، این دستهای خالی مرا ، وجود سرد و اتاق تاریک مرا پر از نیاز کنی ، آمدی و دلم را عاشق کردی و دستهایم را با دستهای گرمت پر کردی و به آغوشم آمدی و با حضورت همه جا را پر از عشق و محبت کردی
نمیدانم چه بگویم ، تنها آرزوی من در این لحظات این شده که تو را ببوسم ، تا با تو بودن را باور کنم و از اینکه تو را دارم روز و شب خدا رو شکر کنم
عشق تو مرا به کجا برده، یعنی این دل من است که به انتظار تو ساعتهاست که چشم به آن دور دستها انداخته!
گاهی وقتها میرسد که باور ندارم بیدارم، یا فکر میکنم دیوانه شده ام یا حس میکنم که خوابم!
ببین عشق تو مرا به کجا آورده ، این حال من نیست که اینک خیره به عکسهای توام، منتظر یک لحظه شنیدن صدای توام ، به انتظار فردا و یک بار دیگر نگاه به چشمهای زیبای توام،
ببین عشق تو مرا به چه روزی انداخته...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:55 | |







دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است

دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است
دیدنت در رویاها برایم دلنشین است.
تو در رویاهای منی
تو شبها در آسمان تاریک دلم ، ماه منی
دیدنت در خواب آغاز یک روز زیباست
به عشقت میگذارنم روزها و شبها را
تا بیاید لحظه ای که شب و روز در کنارت باشم
تو خوابی و من در آغوشت باشم
تو از خواب بیدار میشوی و من نظاره گر آن روی ماهت باشم
تمام رویاها و تمام لحظه های زندگی ام پر شده از رازهای شیرین عشق تو
این راز آغازیست برای دلتنگی ات ، آوازیست برای تو را خواندن ، پروازیست برای به سوی تو آمدن
تا بیاید لحظه ای که تو را از دور دستها ببینم و از شوق در آغوش کشیدنت بالهایم را با عشق به پرواز درآورم
آنقدر بال بزنم تا لحظه ها را از دست ندهم
تو بر روی ابرها نشسته ای و من در لا به لای ابرها چهره درخشانت را میبینم
ابرها را کنار میزنم و به سوی تو می آیم
این لحظه چقدر زیباست!
دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است
دیدنت در رویاها برایم دلنشین است
عشق من به تو یک عشق آتشین است
میسوزم در آتش عشقت و خاکستر میشوم تا باور کنی چقدر دوستت دارم.

سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:51 | |







گنه کردم گناهی پر ز لذت

گنه کردم گناهی پر ز لذت

درآغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بود

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

گنه کردم چشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لبهایم هوس ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

فروخواندم به گوشش قصه عشق

ترا می خواهم ای جانانه من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:16 | |







اگر روزی ز عشقم یاد کردی

اگر روزی ز عشقم یاد کردی

بدان با عاشقت بیداد کردی

بدان همچون خزانی یأس انگیز

گل امید دل، بر باد کردی

بدان آواره کوی غمت را

ز غمهای جهان آباد کردی

حصاری بود عشقت مرغ دل را

چرا مرغ از قفس آزاد کردی؟

تو کز فرجام عشق آگاه بودی

چرا دل را به عشقت شاد کردی؟

بهاری بود فصل با تو بودن

خزان عشق من بنیاد کردی!

وداع از عشق، خوشتر بود با اشک

چرا ای دل، چرا فریاد کردی؟

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:15 | |



صفحه قبل 1 ... 31 32 33 34 35 ... 112 صفحه بعد