نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





عادت ميکنم

عادت ميکنم به نبودنت اما فراموش نه....!!

عادت ميکنم به داشتن چيزي و سپس نداشتنش...

به بودن چيزي و سپس نبودنش...

تنها عادت ميکنم...

اما فراموش نه!!

شبها زير دوش آب سرد رها ميکنم بغض زخم هايم را

درحالي که همه ميگويند...

خوش به حالش!!!

چه زود فراموش ميکند...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:14 | |







کم طاقتی عادت آن روزهایت بود ...

 

این روزها برای گرفتن خبری از من

 

 عجیب صبور شده ای


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:9 | |







بعضی از سختی ها نه آدمو قوی میکنه 

نه آب دیده 

فقط فرسودش میکنه


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:8 | |







همــــدردهــا

دردهـا فـرامـوش خــواهنـد شـد امــــــا

   همــــدردهــا هــــــرگـــــز

Jenna pietersen fashion model Wallpapers Pictures Photos Images


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:6 | |







عشق من

مات شدم از رفتنت

هیچ میز شطرنجی هم نبود

این وسط فقط یک دل بود

که دیگر نیست

اما من هنوز منتظر بازگشتت هستم

عشق من

 

 

پسر و دختر کنار هم 98لاو

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:2 | |







باور

آرام چشم هایت را ببند ...

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...

یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد

...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:0 | |







رفتار من عادی است

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هرکس مرا می‌بیند

از دور می‌گوید:

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری!

اما

من مثل هر روزم

با آن نشانیهای ساده

و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها

حس می کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس می‌کنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

Photo: ‎از عجایب عشق است که
تنها آغوش همانی آرامت می کند
که دلت را به آتش کشیده است...
<3
ÑĪКД.DANBO‎


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:52 | |







من زخم های بی نظیری به تن دارم


اما تو مهربان ترینشان بودی


عمیق ترینشان


عزیز ترینشان


بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ

کدامشان به پای تو نرسیدند


عشق من…خنجرت کولاک کرد


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:43 | |








[+] نوشته شده توسط حجت در 12:41 | |







راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست


آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست


هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود


در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:40 | |







خـــــــدا قسمــتِ داشتـنـــــت را ,
از مــــــن گـرفـــــــت ...
شـایـــــــــــد ...!
کســـــی " تــــــو را " 
بیشتــــــر از مــــــن دعــــــا کــــــرده بـــــــود


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:37 | |







میخواهمتــــــــــــــــــــ…

میخواهمتــــــــــــــــــــ…

ولــــی…

دوری…

خیلی خیلی دور

نه دستم به دستانـــــــت میرسد

نه چشمانم به نگاهتـــــــــــــــــ


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:29 | |







پرواز کردن

دلم برای مهاجرات پرندگان تنگه دلم برای پرواز کردن

تنگه کاش می تونستم پرواز کردنو دوباره

یادبگیرم


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:17 | |







شاید بهتر بود

شاید بهتر بود که تورو تو جادی زندگی ندیده بودم شاید

بهتر بود که قبل دیدن دستات تو دسته یه غریبه مرده

بودم شاید بتونم بی تو زنده بمانم


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:14 | |







خدايا...


خدايا...

مي ترسم از اينکه به گناه کاري که نفسم آنرا صحيح مي خواند و دلم از آن مي ترسد و عقلم به آن شک دارد، در آتش بي مهري ات بسوزم.

خدايا... 
مي دانم تمام لحظه هايم با توست. مي دانم تنها تويي که مرا فراموش نمي کني. مي دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز مي گويي برگرد. مي دانم؛ همه اينها را مي دانم، ولي نمي دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سويي مي کشد و عقلم حرفي ديگر مي زند و دلم در اين ميانه مانده. 
خدايا... 
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهي که بهترين است. 
خدايا... 
مي دانم تو هميشه با مني ، ولي تنهايم مگذار؛ يا شايد بهتر باشد بگويم: نگذار تنهايت بگذارم. 
خداوندا.. 
من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان، 
من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم. 
خداوندا... 
من از دوستان بي مقدار، من از همرهان بي احساس، 
من از نارفيقي هاي اين دنيا مي ترسم. 
خداوندا... 
من از احساس بيهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن، 
من از ماندن چون مرداب مي ترسم. 
خداوندا... 
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور يا نزديک مي ترسم. 
خداوندا... 
. من از ماندن مي ترسم 
خداوندا... 
من از رفتن مي ترسم 
خداوندا... 
من از خود نيز مي ترسم 
خداوندا... 
پناهم ده..


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:9 | |







پرنده ای که رفت، بگذار بــــرود . . .

هــوای ســرد بــهــانــه است .

هــوای دیــگــری در ســر دارد .


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:59 | |







کَم می آوری ..........

  همیشه نمی توان زد به بی خیالی و گفت :

 

 

تنها آمَده اَم ؛ تنها می روم ....

 

 

یک وقت هایی ،شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ....

 

 

کَم می آوری ..........

 

 

دل وامانده اَم  یک نَفَر را می خواهد


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:47 | |







باز با " باران " قدم زدی ؟

 

هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . .

همدم خوبی نیست برای درد هافقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میكنــــــد . .


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:1 | |







مـن اگـه مـينويسم واسـه ي خـــودمه

واسـه ي بـغض هـاي تـکـراري

واسـه ي کـلمه هايــي کـه روي کـاغـذ جـــون مـيگيرن

نـه واسـه تــو کـه از حـرفام هـيچي نـمـيفـهمي..!

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:49 | |







خاطرات نه سر دارند و نه ته..

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند..

میرسند گاهی وسط یک فکر..

گاهی وسط یک خیابان..

سردت میکنند..

داغت میکنند..

رگ خوابت را بلدند..

زمینت می زنند..

خاطرات تمام نمیشوند..

تمامت میکنند...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:3 | |







چقدسخته

چقدسخته.......توی این دنیای بی رحم. 

باکسی نباشی ولی همه فکرکنن

باهزار نفری


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:57 | |







مي دونم حالت خوبه و خيلي رو به راهي
مي دونم بي دغدغه فكري و دل شوره داري
روزا رو سپري مي كني و شدي بي خيال ما
ميگي امثال من خيلي دوروبرت زياده ها؟
كاش از همون اول اين دل ازت خسته مي شد
كه حالا نتوني تو روم بگيري دست پيشو
به هر دري كه زدم رو بهم بسته مي شد
چقدر دلم به دست تو شكسته مي شد
خوش به حالت چقده دلت قرصه و
صدمه نمي زنه اصلا بهت غصه و
بغض من باعث ميشه نيشت باز شه
تو دوست داري كه يكي ديگه پيشت باشه؟
يكي كه تو زندگيت مثل يه پادو باشه
يكي كه فكر تو فقط پيش كادو هاشه
يكي كه هركاري كنه بهت سرويس بده
مهمم نيست اين كه فقط با تو باشه
بديات خوبياتو از يادم برد
چه شبايي كه از دوري تو سخت خوابم برد
كاراي زشتت آبرومو جلو عالم برد
چه ضربه هايي از تو اين دل سادم خورد
تو هم يه ذره دلت تنگ من بود كاشكي
تويي كه ادعا مي كردي منو دوست داشتي
تويي كه ميگفتي قلبت بي من ميشه پاره
تويي كه مي مردي واسه ي من بي اشاره
حالا خيلي سخته تو رو خودم طاغت
بودنمو نداري بي من زندگي راحته؟
مي دونم انقده سرت شلوغه كه بعد يكي دو ماه
اگه الان بت زنگ بزنم جا بله بگي شما
يني اين يارو انقده به درد بخوره 
كه باعث شده حال تو ازم بهم بخوره
از مني كه همه جوره باتو بودم
مني كه به دور از حاشيه باهاتو بودم
كاشكي هيش وخ تو زندگيم اين مسيرو نداشتم
من بدبخت كه جز تو هيچ كسي رو نداشتم
گذاشتي رفتي دلم غمگينه كاشكي
توهم واسه ادامه دوستيمون انگيزه داشتي
بديات خوبياتو از يادم برد
چه شبايي كه از دوري تو سخت خوابم برد
كاراي زشتت آبرومو جلو عالم برد
چه ضربه هايي از تو اين دل سادم خورد
ديگه نمي خوام الكي كنم سخت گيري
ولي توهم يكي مثل باقي وقت گيري
دم از عشق ميزني و ميگي دوسش داريو
وقتي بااوني به كس ديگه نخ ميدي


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:11 | |







 

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل  و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه 

عاشق مهربانی تو ام ؛

برای  من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:54 | |







آیینه

آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ 

خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است 

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . 

آیینه به سادگیم خندید و گفت : 

احساس پاک، تو را زنجیر کرده است 

گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی 

گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است 

در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!!

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است 

راست گفت آیینه که منتظر نباش،

 

او برای همیشه دیر کرده است


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:12 | |







امروز رفت

امروز رفت دیگه واقعا رفت کیبورد زیر دستم خیــــس شده

چشمام تار میبینه نمیدونم دارم چی مینویسم

نمیدونم چـــــــرا دعاهام بالا نرفت شاید

میون منا خدا یه دره قفلیه که هنوز کلیدشا بدست نیوردم

ازم خواست ازدواج کنم هه مسخــــــره است نههههههه؟؟؟؟

صبر میکنم تا اخر امسال ...

بازم مثل قبل صبوری میکنم صبــــر صبـــر صبـــر

خدایا با اینکه جوابما ندادی ولی بازم میسپارمش دست تو

همه ی این اتفاقا بخاطر تو بود ........ لعنتی

اگه به عشقش ایمان میوردی الان پیشت بود

اصلا زنده موندنت اشتباهه من بدبختش کردم ...

خدایا اخه این چه عشقیه خســـتم خیلی خستــه

کاش میذاشتی بیام پیشت 6ساله که زندگی واسم

بد رقم میزنه طاقت اتفاقه بدی را ندارم خــــــــدا کمکم کن...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:8 | |



صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 112 صفحه بعد