سهم من اززندگی خدائیست به بزرگی هرانچه که دیده ام!
راه رابازمیکندبرای برداشتن قدمهایی پوچ...!!!
میدانم دوستم دارد!اگرصددفعه برگردم
مراخواهدپذیرفت...
زیراامیدبه تکراراشتباهات من ندارد.
پس توهم مراباورکن!
درزندگی من تکرارنمیشوی!!!
گاهی اوقات باید خیانت کرد تا ارزش صداقت برای کسی که تفاوت میان این دو را درک نمی کند ،مشخص شود! گاهی باید نبخشید کسی را که بارها او را بخشیدی و نفهمید! گاهی نباید صبر کرد! باید رها و کرد و رفت تا بدانند اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای! گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام می دهی باید منت گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند! گاهی باید بد بود برای کسی که قدر خوب بودنت را نمی داند! و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد ... آدمها همیشه صبور نمی مانند ...
جمعه ها یک به یک از فصل خزان میگذرد نیست از عشق خبر هرچه زمان میگذرد حال ما منتظران حالت یک عاشق نیست بس که چشمان هوس در پی نان میگذرد “اللهم عجل لولیک الفرج”
بی خیال این همه قانون ... بی خیال این همه ترس ... بی خیال دنیا با این همه قانونگذار بی قانون و بیخیال این همه محتسب بی حساب!! بی خیال این همه رسولان بی معجزه و معجزات بی رسول!! من ... من عاشق آزاد كردن نوازش و سیب از قفس بی تابی و ترسم ، حتی اگر به جرم خوردن سیب به زندگی تبعید شوم .... دستهایت را به من بده ... به جهنم كه مرا به جهنم میبرند، به خاطر عشقبازی با خیال تو.. تو ... تو خود ، بهشتی .